دارم ازدواج میکنم خیلی سنتی!
ناراضی نیستم از روالش
من آدم دوستی نبودم
و همه ی آدم هایی که سرراهم قرار میگرفتن یه چیزشون کم بود
این هم همه چیزش پرفکت نیست
ولی خیلی شبیه به فکرمنه
خیلی مردد هستم
خیلی شک و استرس و اضطراب دارم
از خدا خواستم
سپردم به خود خدا
خدایا هنوزم دارم صدات میکنم
هنوزم از خودت میخوام
ما خیلی داریم جلو میریم و پیش میریم
کمکم کن
اگه نه هست نه رو بذار تو دهنم
اگه آره هست عاشق ترم کن
خدایا میدونی من رو
میشناسی من رو
توقعاتم رو میدونی
میخوام به شمارش بیفته قلبم وقتی میبینمش
میخوام همه ی وجودم گرم شه
لعنت به حسای منفی
من همینم
هیچ وقت راضی نیستم
تو هیچ چیزی!واقعا تو هیچی
همیشه یه کمالگرایی مزخرف عذابم میده
قبلش تو انتخاب دچار کمالگرایی بودم
وحالا توپیش بردن رابطه
همش منتظر یه چیز خارق العاده م
مگه بقیه چه حسی دارن؟
فقط بقیه شل میکنن و لذت میبرن
ولی تو فکر میکنی
همش کنکاش میکنی و بالا و پایین میکنی الکی
حتی وسط لب دادن داری فکر میکنی
به چی؟
مغزت رو بگا دادی دختر
بسه
تمومش کن
اینجوری اون رو هم دارم اذیت میکنم و بهش حس ناکافی بودن میدم
نمیخوام اینجوری ئیش بره
حداقل تو رابطه زناشوییم نمیخوام گند بزنم
اون خیلییییی خووووووووووووووبه
خیلی به درخواست هام اهمیت میده
خیلی بهم فکر میکنه
خیلی بهم گوش میده
با هر سازی که میزنم میرقصه
همش میگه هرچی تو بگی و هرچی تو بخوای
فکر میکردم اولین بوسه چیهپ
لطفا قبل از اتفاقی بهش فکر نکن
هرچی هست
من هرچیزی رو با این باید یه بار تجربه کنم و بار دوم درستش بیش بره
همینه
ذهن فانتزی سازت رو کنترل کن
بسری که تو تجربه ی اولین هاشی مثل خیلی های دیگه مهارت نداره
تو باید بهش کمک کنی
منتظر اشاره ی تو هست
بهش فرصت بده
بهش میدون بده
بذار اونم خودش رو بیدا کنه
شروعش دیروز خیلی خوب بود
خیلی نرم شروع کرد و ادامه داد
تو هم نرم باش
به خودت برچسب نزن
بوسیدن لب های یک مرد هیجان برانگیزه
دیشب برای تو هم هیجان داشت
ولی دیگه تا وقتی حس نکردی صد در صد دوستش داری دیگه نبوسش!
بذار اون بوسه از روی اشتیاق باشه نه هوس
جلوی نفس ت رو بگیر
فکر میکنم مشکل توو همینه
گاهی وقتا یکی رو بوس میکنی ولی میخوای یه حسی بخوابه
گاهی وقتا از عشق میبوسی
تو نمیدونی مرزش با این کجاست
هوس هست یا عشق
الان تو هم عشق رو میخوای و هم هوس و هیجان و هم فکرهای زیاد
دیگه تو بیش قدم نمیشوی
دیگه تا وقتی مطمین نشدی به احساس عشقت نمیبوسیش
فرصت بده
به خودت
به اون
بذار ببینیم چجوری میره جلو
بذار حس دوست داشتنت عمیق تر بشه
تو حق داری اگه شک داشته باشی
یه مدته کم باهاش رفتی بیرون
رفتار ازش کم دیدی
برای سال پیش رو میخوام قدر وظرفم زیاد بشه
خدایا اندازه ی من رو زیاد کن
از درگیری های دنیوی م کم کن و به دغدغه های معنویم اضافه کن
رشددددد میخوام
اینکه فکر میکنم این روزای تو روکود و ثباث جوونیمه که دیگه برنمیگرده
عوقم میگره
گریه م میگیره
نمیخواستم جوونیم رو اینجوری تو ثبات بگذرونم
من از این شهر بدم میاااااد
ذره ذره لحظات زندگی که تو این شهر میکنم داره حروم میشه
حالم از در و دیوارش بهم میخوره
دلم میخواد تماما همه چیزشو بالا بیارم
از این جبر جغرافیایی متنفرم
از دختر بودن متنفرم؟...نه نیستم!
از محدودیت از بی امکاناتی از همه چیزش بدم میاد.
از میدون های زشتش متنفرم
از خیابونای باریکش
از اینکه همه ی آدما و امکانات توی کلان شهرهاست متنفرم
کآااااش اینجا به دنیا نمیومدم.
از تنهایی متنفرم
حوصله ی هیچ کدومشون رو ندارم.
حوصله ی هیچ کسی رو.
آدمایی که آینده م رو باهاشون تصور میکردم برام کمرنگ شدن
حس میکنم چقدر دوریم