چند وقتی هست عمیق و طولانی با یه دوست/فامیل نخندیدم
از اون خنده ها که تموم نمیشه و خودتونم نمیدونین به چی دارین میخندین
فقط وسطاش نفس کم میاری و هعییی هعییی میکنی
چرا انقدر آدمای واقعی و حقیقی زندگیم کم شدن؟
چرا با بیست و خورده ای سال سن هنوز هم نمیتونم خیلی کارها رو خودم به تنهایی انجام بدم ؟!
چرا انقدر همه چیز مجازی شده ؟!
آخ آخ آخ دارم خفه میشمممم
هی میخوام برم به همه بگم اینی که امشب تلویزیون نشون داد کسی بود که من باهاش چند سال رابطه داشتم و حتی ازم خواستگاری هم کرده و من رد کردم ( آخ که چقدر بیشعورم )
فقط خودم میدونم که هنوزم دوسش دارم و امشب که موقع اهدای جایزه دوربین روش زوم شده بود چقدر قربون صدقه ش رفتم.موقع خندیدنش،اونجایی که چشماش از خنده جمع میشه شکل یه خط میشه!دستاش،موهاش،لپاش .....
آییییییی اون تنها و آخرین دوست پسر من بوووووود
از ذوق نمیدونم چی بگم و چی کار کنم.
دوست دارم بهش پیام بدم
بگم که دیدمت.بگم که فهمیدم توام امشب تو این جشنواره سهیم بودی.توام اسم برده شدی و من همه ی اینا رو فهمیدم.
ولی فکر میکنم شاید خیلی درست نباشه این کار :(
بنظرتون درسته بعد از کات کردن و با وجود دادن جواب منفی به درخواست ازدواج در گذشته و عوض نشدن این تصمیم برای آینده (بازم بیاد جلو من میگم نه:| )
الان یهو برم بگم امشب دیدم تو تلویزیون بودی و فلان؟
آیا این کار خوبیست؟
نمیگه به توچه؟
شاید اصلا منتظر هم نباشه ک قطعا نیست
یا شاید با دیدن اسمم دوباره فیلش یاد هندستون کنه
اه کاش اینجا خارج بود و ملت بعد از کات هم دوستای خوب میموندن برای هم و من الان مثل یه دوست میرفتم خوشحالیم رو بهش ابراز میکردم و تبریک میگفتم
هعی باباووو
ولی دل تنگیم هم برطرف شدا -_-
خیلیم براش ذوق کردم فقط حیف که این ذوق رو نتونستم پیش کسی بروز بدم حتی خودش! :(
_________________
پ.ن.یک:
چرا هیچکس اینجا پیدا نمیشه بیاد خوشیم و سرگردونیم رو باهاش شریک بشم؟؟؟؟
چرا هیچکس نمیاد بگه پیام بده یا پیام نده
___________________
پ.ن.دو:
حالا که دارم فیلمای دراومده از جشن امشب رو میبینم و از زوایای مختلف بررسیش میکنم،همون حس های یجوری بودن نسبت بهش دوباره برگشت واسم.آخه پسر تو چرا انقدر در نظر من ضایع بنظر میرسی بعضی وقتا؟!نمیفهمم
الها زنگار از قلب من پاک کن
یه استوری دیدم الان :
یه دری که روش اسامی اهل بیت نوشته شده بود و تهش کپشن زده بود پایان همه ی رفاقتا شما میمونین برام
برامیه نشونه شد.یه تلنگر!
چرا غریب شدم با دعاخوندن؟با صدا زدن اهل بیت؟
چقدر درگیر دنیا شدم
دنیام محدود شده
هدفای پوچ و بی ارزش
دارم آدم بزرگ میشم.از اونا که انقدر رو مشغول این دنیا و تلاش برای ارزش های بی فایده کردن و مینالن که وقت ندارند،زندگی ندارند،
از صبح که پامیشم
بدو بدو
سرم گرمه برنامه هامه
ولی شب موقع خواب هرچی از صبح رشته بودم رو پنبه میکنم :)
شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰
حتما نباید یه روز و شب خاص باشه که!
همین امشب به خودم قول شرف میدم
قوووولِ قووووول قول!