نگرانی تموم نشدنی
خیلی دوست دارم به خودم نوید بدم که بعد از تموم شدن این ماجراها و برگشتن کشور به روال عادی در اولین فرصت میرم و تو گروه های گردشگری عضو میشم و یه سفر میرم. (بدون حضور خانواده!)
ولی حیف که نشدنیه و منم حوصله ی جنگیدن باهاش رو ندارم و شایدم حدس میزنم به اون جذابی که تصور میکنم نباشه و ارزشش رو نداشته باشه.
نگرانیشون از اینکه با کی میری؟همسفرات معلومن؟کی میری؟شب تو جاده این؟راننده ش کیه؟کار بلده؟غذا چی؟مجوز دارن؟از طرف کجاست؟
و در آخرم به این برسیم که نه صلاح نمیدونیم که تنها بری!
نگرانی خانواده رو تا حدودی درک میکنم،من میفهمم که دخترا با پسرا فرق دارن و برعکس یه عده منکر این قضیه نمیشم که عااای برابری جنسیتی!چون در واقع برابر نیستیم که اگر بودیم در دو جنس مختلف آفریده نمیشدیم.میفهمم خطراتی که دخترا رو تهدید میکنه به مراتب بیشتر از پسراس.
ولی ناراحت میشم از...
راحتی که پسرا دارن و ما نداریم؛
دلهره هایی که ندارن و ما داریم.
اسم این کار والدین حساسیت نیستا :)))
اینجا ایرانه...
شانس اینکه ادم صب از خونه بره بیرون، شب سالم و زده و سرحال برگرده خونه تازه در صورتی که ادم بسیار قوی هم باشه حدود٧٠ درصده...😆