پناهگاه تنهایی...

هى بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه ؟!

پناهگاه تنهایی...

هى بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه ؟!

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۰۳تیر

یه چیزی که خیلی مطمئنم تو زندگیم اینه که بهترین و مهربون ترین و حواس جمع ترین بابا رو دارم.

هر لحظه از زندگیم حس میکنم دوست دارم براش بمیرم.

چطوری انقدر میتونه حواسش به جزئیات باشه؟

چطوری انقدر میتونه از چشمام بخونه که ناراحتم؟و دلیل این ناراحتی رو پیگیر شه و تلاش کنه هرطوری شده برطرفش کنه حالا یا مستقیم یا غیرمستقیم!

واسم مهم نیست که کاری از دستش برنمیاد،که نمیدونه دقیقا باید چی کار کنه،فقط مهمه که اون تمام تلاشش رو میکنه و این تلاشش خیلی برام شیرینه. :))

چطوری یه مرد میتونه انقدر مرد باشه؟انقدر با احساس!

کاش یه دوست داشتم مثه بابام

یه خواهر مثه بابام

یه فامیل مثه بابام

چندتا بابا مثه بابام

خلاصه که بابام میتونه همه چیزم باشه.

 

خدایا شکرت واسه داشتنش❤

 

 

♡Telma♡