پناهگاه تنهایی...

هى بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه ؟!

پناهگاه تنهایی...

هى بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه ؟!

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۹آبان

وجودش شاید از روی عادت بود شاید از رو دوست داشتن شاید از روی نبود کسی

زوم میکنم رو پروفایلش انگار نمیشناسمش!حرف میزنم باهاش انگار نمیفهمم این کیه ولی در عین حال میتونم دلیل تک تک کاراشو حدس بزنم و عکس العملاش رو پیش بینی کنم.

حالا نبودنش کمتر حس میشه

کسی هست که نمیخوام همیشگی باشه و نمیخوامم نباشه!!!!!!(خاک بر سرت دختر)

هم باشه و هم نباشه

و میدونم که نمیشه

خودخواهیه

همین که الان دلم برای قربون و صدقه رفتناش،واسه بودن باهاش،تنگ شده و پیام نمیدم بهش که اذیتش نکنم و خودمم اذیت نشم و عذاب وجدان حال بد اونو و حال بد خودمو بگیرم بنظرم یعنی تا حدودی بزرگ شدم :)

من دیگه اون دختر سه سال پیش نیستم.اه متنفرم از اون دوران که واسه پرکردن خلا تنهایی یه سری کارا کردم.

الان بزرگ تر شدم.یکم پخته شدم.سعی میکنم کمتر کارای احساسی بکنم.قبل کاری که میکنم یکم! فکر میکنم.سعی میکنم سنجیده رفتار کنم.

نه اینکه عایی دلم تنگ شد بدوام برم بهش پیام بدم حالشو بپرسم چند روز حرف بزنیم باز دعوامون دربیاد یا اون حرف خواستگاری رو پیش بکشه و من باز بگم نه نمیخوام و شرمنده ی خودم و اون بشم.

به این درجه از شعور رسیدم که اونم آدمه.احساس داره.غرور داره

فقط من و حالم مهم نیست که تا گرفته شدم دست به دامن اون بشم.حال بعد اونم مهمه.آدمهههه مسکن نیست که هر وقت دلت بخواد سراغش میری!!!!

لطفا بفهم! و مرسی که تاحدودی فهمیدی و رعایت میکنی

 

بنظرت دووم میارم تا تولدش پیام ندم و حتی روز تولدش هم ندم؟؟

کاش ندم

نده دختر

نمیدم

 

کاش خودش بده که من مقصر نشم

نه کاش اونم نده و نم نم فراموشم کنه

 

کاش یه اتفاقی بیفته

 

چرا ازرواج نمیکنه تا جفتمون دل بکنیم؟

♡Telma♡